سینما مثبت: با کمرنگ شدن بحران کرونا در ایران و بازگشت فعالیتهای فرهنگی و هنری به وضعیت سابق تصور میشد سینمای ایران با بهره گیری از این فرصت به دنبال ترمیم آسیبهای وارده تلاش خواهد کرد تا همگام با سینمای روز دنیا در بخشهایی مانند عرضه و نمایش دست به نوآوری بزند اما مشاهده حال و روز این روزهای سینمای ایران حکایت از آن دارد که اغلب سینماگران ایرانی تمایلی به تغییر و تحول در حوزه کاری خود ندارند و ترجیح میدهند با استانداردهای دهه سی و چهل همچنان به فعالیت خود ادامه داده و به محافظه کارانهترین شکل ممکن تولیدات خود را عرضه کنند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خبری-تحلیلی سینمامثبت، روز گذشته خبرگزاری ایسنا از تمایل ۲۰ سینمادار برای تغییر کاربری سالنهای سینمایی خود خبر دادند تا احتمالا پس از تخریب این سالنها با تبدیل آنها به پاساژ و مغازه به ثروثی افسانهای دست پیدا کنند.
اغلب سینماهایی که در سالهای اخیر متقاضی تغییرکاربری بودهاند حتی بدیهیترین أصول مشتری مداری را نیز رعایت نمیکردند و عملا خود این مدیران بخشی از جریان ورشکستگی این سالنها بودند. سالنهایی که البته در این دوره و زمانه دیگر نمیتواند صاحبان آنها را به سودی عجیب و غریب برساند چرا که در سه سال اخیر به واسطه تغییر الگوی رفتاری مردم و گسترش خریدهای اینترنتی، عملا شکل سنتی کاسبی به پایان رسیده و بسیاری از مشاغل مرتبط با خرید و فروش بر بستر وب شکل می گیرد و دیگر ساخت و ساز پاساژ رونقی ندارد و میتوان از هم اکنون تصور کرد که همین صاحبان محافظه کار سینمای امروز در سالهایی نه چندان دور به افرادی معترض در حوزه ساخت و ساز تبدیل شوند!
روحیه محافظه کاری حاکم بر سینما
در نمونهای دیگر فیلمی مانند لامینور که بسیار مدعی بوده و با حواشی فراوان وارد اکران شده، به جز عکسی از بازیگر نقش اول آن – پردیس احمدیه – هیچ تصویری از بازیگران دیگرش منتشر نکرده است! اقدامی عجیب که مشخص نیست با چه منطقی انجام شده و مگر میشود فیلمی در حال اکران أقلام تبلیغاتی نداشته باشد؟
در نمونهای دیگر وقتی تصمیم به تماشای فیلمی سینمایی گرفتهاید و به سراغ سالنهای مختلف میروید در کمال تعجب مشاده میکنید که قیمت بلیت در سئانسهای ابتدایی روز تفاوتی با سئانسهای پایانی ندارد.
به این موارد دهها مورد دیگر را نیز میتوان اضافه کرد که حکایت از روحیه محافظه کاری و عقب ماندگی شدید سینمای ایران دارد. سینمایی که عمدتا توسط چند چهره خاص و اغلب پا به سن گذاشته راهبری میشود، سینمایی که تهیه کنندهاش به جای تلاش برای تولید اثر به دنبال اجاره کارت تهیه کنندگیاش است تا هر سال درآمدی ۳۰۰ میلیونی از این مسیر کسب کند و بدون هیچ فعالیتی یک تا دو سال زندگیاش را پوشش دهد. سینمایی که نهایت تلاش برخی تهیه کنندگان آن خلاصه شده در جذب سرمایه گذار و ساخت فیلم با پنجاه درصد از بودجه دریافتی از سوی سرمایه گذار و سپس اداره زندگی شخصی با پنجاه درصد سرمایه دیگر دریافتی از سرمایه گذار و در نهایت راندن سرمایه گذار از سینما و نقره داغ کردن او!
سینما، درگیر روزمرگی
حالا در چنین سینمایی مدیریت جدید که مورد تایید تمامی اهالی سینما نیز بوده تلاش میکند تا با برگزاری جلسات با وزرای اقتصادی و جذب منابع مالی رونقی به این سینما بدهد اما در عمل سینماگر ایرانی ترجیح میدهد همچنان سینما را با الگوهای فئودالی اداره نماید و با پرداخت سهم تهیه کنندههای متنفذ و محدود کردن چرخه اکران به چند فیلم خاص، سود اندک حاصل از این وضعیت را در یک حلقه محدود تقسیم کند. در چنین سینمایی نه خبری از بهره گیری فیلمسازان از امکانات جدید مانند پلتفرمها برای تبلیغات است و نه کسی به سراغ سازمان زیباسازی میرود تا از امکانات تبلیغی بهره بگیرد. استفاده از ظرفیتهای دستگاههای حاکمیتی برای نمایش فیلم در شهرهای کوچک هم که أصلا به ذهن کسی خطور نمیکند. صدا و سیما هم بیشتر محملی برای ساخت سریال است تا فضایی برای تبلیغ بهتر سینما.این سینما گاردهای خود را به روی هر تحولی بسته و حتی قدمهای مثبت مسوولان سینمایی نیز از سوی صنوف دنبال نمیشود تا مبادا آب از آب تکان بخورد و در این ساختار فرسوده تغییری حاصل شود.در نهایت هم انرژیهایی که میتواند صرف حل و فصل مشکلات ریشهای سینما شود، به حل و فصل مسائل روزمره و رفع مشکل اکران یک فیلم محدود میشود و خلاص!